تربیت مربوط به والدین است نه کودکان
مهم ترین کاری که میتوانیم برای فرزند خود انجام دهید این است که یاد بگیریم روی رفتار خود تمرکز کنیم. شاید این گفته در حال حاضر معنای چندانی برای شما نداشته باشد. در واقع ممکن است کاملا توهین آمیز به نظرتان برید و با خود بگویید: (یعنی چه؟ توجهم را از بچه ام بردارم و متوجه خودم کنم! آیا این کار بر خلاف اصول تربیتی نیست؟)
باید بگویم که خیر، این طور نیست . البته منظورم این نیست که فرزند خود را در انتهای فهرست الویت ها قرار دهید، اصلا و ابدا، آنچه می خواهم بگویم این است که اگر بر خود تمرکز کنید رابطه ی سالم تر و شادتری با کل اعضای خانوتده خواهید داشت.
به نظر من اکثر ما در روابط خود از الگویی معیوب پیروی کنیم. البته این بدان معنا نیست که بر روابط ما ایرادی وارد است، بلکه الگو و مدل روابط ماست که مشکل دارد. الگویی که ما در روابط خود استفاده می کنیم به ما می گوید که برای داشتن روابط سالم باید حواس خود را متوجه نیازهای دیگران کنیم، سعی کنیم در خدمت آنها باشیم و آنها ر ا راضی نگه داریم. می دانم که حتی زیر سوال بردن همچین الگویی مخالفت عده ای را بر می انگیزد، اما صبور باشید و من را همراهی کنید.
مسلما در زندگی، بعضی از امور را می توانیم تحت کنترل درآوریم، حال آنکه بر برخی دیگر کنترلی نداریم.حال از خود سوال کنید که صرف صرف انر›ی در مورد موضوعی که نمی توانید کاری درباره آن انجام دهید و هیچ کنترلی بر آن ندارید، چقدر هوشکندانه است؟ پاسخ: این کار چندان عاقلانه نیست. سوال بعد: کودک شما در کدام مقوله می گنجد؟ به عبارت دیگر آیا فرزندتان از آن دسته اموری است که می توانید آن را کنترل کنید یا خیر؟ سوال مشکل تر ایمکه: حتی حتی اگر بتوانید فرزند خود را کنترل کنید، آیا باید این کا را بکنید ؟ آیا معنی تربیت این است؟ اما اگر معنی تربیت این نیست که فرزند خود را کنترل کنیم ، پس چیست؟
واقعا چه کسی خارج از کنترل است؟
فرزندانم هانا و براندون چهار و دو ساله بودند و آن روز از آن شنبه ها بود. من و همسرم جنی جمعه شب تا دیر وقت بیدار ماندیم و این تضمین می کرد که فردا صبح فرزندانمان خیلی زودتر از ما از خواب بیدار شوند. به این ترتیب تعطیلات اخر هفته با گریه و زاری و غرغر بچه ها شروع شد، ناگفته نماند که آنها خیلی ناراحت و پکر بودند.
با عقل پدرانه خود تصمیم گرفتم که همه را بیرون ببرم. قرار شد برای صبحانه به وافل هاوس برویم. اولین وافل هاوس بیش از حد شلوغ بود. اما خوشبختانه از این رستوران در حومه آتالانتا کم نبود. دوباره سوار ماشین شدیم. کمربند ایمنی بچه ها را بستیم و با قول شربت افرا ناله های نا امیدی را خاموش و کمی جلوتر روبروی رستوران بعدی توقف کردیم.صف این یکی هم درست مثل قبلی طولانی بود.
اما دیگر نمی توانستیم بچه ها را داخل ماشین کنیم ، بنا براین تصمیم گرفتیم در صف انتظظار بایستیم. خوشبختانه مدیریت رستوران این موارد را پیش بینی کرده بود و کاغذ و مداد شمعی در اختیار کودکان قرار می داد. به این ترتیب من و همسرم هم می توانستیم گپ خودمانی داشته باشیم و در این میان سرمان بی کلاه نماند.
گویا پیش بینی و تدبیر رستوران به اینجا ختم نمی شد، چون در این اثنا چشمم به تابلویی افتاد و متوجه شدم که کودکان به ازای هر نقاشی یک کلاه کاغذی درست مثل کلاه آشپز رستوران و یک شیرینی مجانی دریافت می کنند. درست است بعضی وقت ها زندگی شیرین می شود. بچه ها نقاشی می کردند و من و همسرم هم باهم صحبت می کردیم . زمان مثل باد گذشت وتا به خودمان آمدیم پشت میز نشسته بودیم، همسر و دخترم در یک طرف و من و پسرم هم در طرف دیگر. پیش خدمت ها کلاه کاغذی بچه ها را آوردند و من یکی از آنها را روی سرم گذاشتم.
پشت میز که نشسته بودم احساس خوبی داشتم اما بچه ها تمام روز چیزی نخرده بودند و طبیعی است که بچه گرسنه ای که جز انتظار کشیدن کار دیگه ای ندارد بی تابی کند. دختر چهار ساله ام با این موضوع کنار آمد و جز شکایت های گاه و بی گاه اذیت دیگری نداشت. اما براندون دوساله بود و احتمالا شما معنی دوساله بودن را خوب می فهمید. وقتی دو ساله ها با شکم گرسنه مرتب از ماشین پیاده و دوباره سوار شوند و جز وعده خشک و خالی چیزی نخورند دیگر، صدایت را پایین بیاور یا مثل یک پسر بزرگ حرف بزن سرشان نمی شود. در آن لحظه او نمیدانست همراهی با پدر یعنی چه و فکر کردن به یک صبحانه خانوادگی چندان لذت بخش نبوئ.
من مشاور ازدواج و خانواده بودم و در زمیمه بهبود روابط به دیگران آموز. می دادم. می دانستم چگونه خودم را کنترل کنم و از کوره در نروم. آنقدر سرم می شد که واکنشی نشان ندهم و به فریاد و خشونت متوسل نشوم. می توانستم در مواجهه با اوج گیری تنش، خونسردی خود را حقظ کنم اما ناگهان پسرم چنگالش را به زمین پرت کرد و خویشتن داری من کمتر و کمتر شد.
چمگال صدای بلند ایجاد کرد و همه به طرف ما برگشتند. حتی بعضی از آنها با انگشت به ما اشاره می کردند و آهسته چیزی می گفتند نگاهی به همسرم و دختر نمونه ام انداختم که کنار هم نشسته بودند. همیشه بین والدینی که چند فرزند دارند قانون نانوشته ای حاکم است که می گوید؛ ( هر کس که کنار تو نشسته، تحت مراقبت تو قرار دارد) در حالی که زنان خانوتده من از همکاری فرشته وار همدیگر لذت می بردند من و پسرم در شرف جنگ جهانی سوم بودیم.
هیچ چیز نمی توانست او را آرام کند، هیچ چیز نمی توانست مانع قسقرقهای آنچنانی او شود. بالاخره شیرینی وافل از راه رسید و من تصور کردم که آتش جنگ به همسن زودی فروکش خواهد کرد. بعد شروع به بریدن شیرینی به تکه های کوچک تر کردم اما او دوست نداشت شیرینی اش تکه تکه شود. شاید دوست داشت آن را یک جا در دست بگیرد و بخورد .نمی دانم! تنها چیزی که در آن لحظه می دانستم این بود که کم کم داشتم از کوره به در میرفتم.
من در زمینه ارتباط انسانی تخصص داشتم و در نظر داشتم روزی کتابی با عنوان (تربیت بدون فریاد) بنویسم. آیا باید اجازه می دادم کئدک دئ ساله کنترل من را به دست بگیرد؟ حتما همین طور فکر می کنید. باید بپویم که پرتاب چنگال با چنان واکنشی رو برو شد که پسرم از خود پرسید اگر شیرینی، بشقاب و اشیاء دیگر را روی زمین بندازم چه اتفاقی خواهد افتاد؟
ممکن است پدر خونسردی اش را از دست بدهدو عصبانی شود! این دقیقا همان چیزی بود که اتفاق افتاد.
با دستپاچگی از افرادی که شربت روی پایشان ریخته بود عذر خواهی کردم و براندون را از صندلی اش بلند کردم . بعد به خاطر آنکه پای براندون به سر آقایی که پشت سر ما نشسته بود، خرد از او معذرت خواهی کردم و سرانجام مثل برق و باد از رستوران بیرون زدم.
پسرم مرتب فریاد می زد، لگد می پراند و مرا می زد و مردم هم به ما خیره شده بودند. من که خون خونم را می خورد چنان در را باز کردم که دیوارهای شیشه ای ب لرزه در آمد . لرزش شیشه ها توجه همه را به سوی ما جلب کرد . در پیاده رو ایستاده بودم، سر پسرم فریاد می زدم. کلمات قلمبه سلمبه می گفتم. سوالات انرزگونه می پرسیدم ؤ سینه ام را جلو داده بودم و با انگشت به او خطاب می کردم و پسر بچه ای که قدش به یک متر هم نمی رسید تهدید می کردم. عجب مرد بزرگی بودم!
سرانجام این صحنه به نحوی تمام شد و من و براندون سر جای خود برگشتیم تا صبحانه خانوادگی دلچسب خود را تمام کنیم. آن رو به رو جنی، همسر دوست داشتنی و وفادارم نشسته بود. به نظرم می خواست برای دلگرمی و حمایت من چیزی بگوید، اما نتوانست جلوی خنده تمسخر آمیزش را بگیرد. مانند آتش فشانی بودم که برای منفجر شدن دنبال بهانه می گشت.
با تندی گفتم: چیه؟
(کلاهی که روی سرته خیلی بامزس)
تازه این موقع بود که متوجه شدم هنوز هنوز کلاه کاغذی روی سرم است. تمام این صحنه با یک کلاه مسخره روی سر مرد نادانی رخ داده بود که می خواست حرفش را جدی بگیرند.
بزرگ ترین دشمن والدین
حقیقت این است که بدون کلاه هم کار من احمقانه به نظر می رسید . از کوره در رقتن من به اندازه کافی تحمقانه بود. در ولقع آنجا که پای روابط ایده آل در میان است، این نوع واکنش هیجانی بدترین دشمن ماست.
در جایگاه والدین، بزرگترین مشکل ما تلوزیون و تاثیرات منفی آن نیست، حتی مواد مخدر و مشروبات الکلی هم نیست، بزرگترین مشکل ما واکنش های هیجانی ماست.
به همین دلیل مهم ترین کاری که می توانیم برای فرزندمان انجام دهیم این است که بر خود تمرکز کنیم، نه بر آنها. به جای آنکه سعی کنیم با اضطراب کودک خود را کنترل کنیم. بهتر است ببینیم چه چیزی را می توانیم کنترل کنیم: فرو نشاندن واکنش های نسنجیده و احساسی خود.
به چه دلیل واکنش های آنی تا این اندازه آسیب زا هستند؟ وقتی احساسی عمل می کنید پس رفت می کنید. من به این نتیجه رسیدم که با فریاد زدن، تهدید کردن و ترساندن می توان سرانجام کودک را به تسلیم و اطاعت وادار کرد اما به چه قیمتی؟ من می توانستم در رستوران با فریاد فرزندم را وادار به فرکانبرداری کنم اما اگر به عنوان یک پدر دایم متوسل به تهدید شوم ارتباط من و فرزندم چگونه پیش خواهد رفت؟
اگر می خواهیم با نفوذ و تاثیرگذار باشیم ابتدا باید خود را تحت کنترل در آوریم، تنها در این صورت است که می توانیم پاسخ رفتاری خود را انتخاب کنیم و صرف نظر از رفتار فرزندمان، تصمیم بگیریم چگونه رفتار کنیم.
ما هیجانی بدتر از عجز و سردرگمی نمیشناسیم. ما می توانیم ترس، خستگی، نگرانی یا خشم را تحمل کنیم اما هیچ چیز مانند درماندگی و سردرگمی مارا از پا نمی اندازد، مانع ادامه کارمان نمی شود و مارا دچار خشم نمی کند. وقتی احساس می کنیم نمی توانیم با شرایط کنار بیاییم، آن را کنترل کنیم یا آنچه را که باید انجام دهیم به پایان برسانیم، احساس سردرگمی می کنیم . وقتی احساس می کنیم که حتی اگر خسته و ناراحت هم نبودیم، باز نمی توانستیم مانع افتادن بشقاب ها بشویم، دچار ترسی وصف ناپپپذیر می شویم. وقتی احساس می کنیم شرایطی را بیش از اندازه تحمل کردیم آن وقت است که فقط به تسلییم شدن فکر می کنیم.
من درباره احساسی که اغلب ما والدین تجربه می کنیم، تعریفی بهتر از عجز و سردرگمی ندارم. درست است، اغلب اوقات احساس عجز و درماندگی می کنیم، احساس می کنیم بیش از توانمان تحت فشار قرار داریم، بیش از آنچه باید خود را متعهد ساخته ایم، آمادگی لازم را نداریم و آنطور که باید با ما همدلی و از ما قدر دانی نمی شود، این یعنی عجز و سردرگمی. در نتیجه احساس آزاردهنده بی کفایتی مانند خوره به جان ما می افتد. ما فقط احساس نمی کنیم که والدین بدی هستیم، بلکه خود را بازنده و ناموفق نیز می انگاریم.
والدین احساس می کنند بیش از اندازه تحت فشارند، بیش از اندازه مسیولند، آمادگی لازم را ندارند و آنطور که باید از آنها قدردانی نمی شود.
متاسفانه نقش ما به عنوان یک والد به بخشی از زندگی مربوط می شود که شکست و قصور در آن روا نیست. اگر در زندگی زمینه ای وجود داشته باشد که لزوم موفقیت در آن را قطعی بدانیم، آن زمینه، تربیت فرزند است. اهمیت ارتباط با فرزندان، توجه و مداخله در زندگی آنها و الویت خانواده دایما به ما گوش زد می شود. مجلات پر از مقالاتی هستند که تازه ترین راهکارها و توصیه های تربیتی را در اختیار خانواده ها قرار می دهند. پژوهش ها پیوسته تاثیرات تربیت منفی را نشان می دهند. نهادهای مذهبی همواره لزوم تقدم و الویت خانواده را بر امور دیگر یاد آور میشوند. اما نتیجه تمام این فشارها، احساس ترس و بی کفایتی بیشتر است.
این پیام بیشتر از همه ما را تحت فشار قرار می دهد ، عملکرد و رفتار ما در جایگاه والدین در سر تا سر تاریخ طنین انداز خواهد شد. ما در حال تربیت نسل آینده ایم و آنها یا پیشرفت و موفقیت های گذشته را تداوم خواهند بخشید یا آن را از بین خواهند برد.
با این حساب آیا احساس درماندگی نمی کنید؟
تربیت امری است جدی، مخاطرات آن به غایت سنگین و بهای شکست و قصور در آن در تصور نمی گنجد. می دانم چه بار سنگینی را بر دوش خود احساس می کنید. شاید از خود بپرسید که آیا من تنها کسی هستم که احساس بی کفایتی یا حتی بی عرضگی می کنم؟
شاید از خود سوال کنید: آیا تربیت فرزند باید مشکل باشد؟ پاسخ شما هم مثبت است هم منفی. بله، تربیت کار دشواری است و باید چنین باشد.
زیانبارترین دروغ درباره تربیت
دلیل اینکه تا این حد احساس در ماندگی می کنیم این است که می خواهیم الگویی غیر ممکن را دنبال کنیم. این زیانبارترین الگو درباره تربیت است که ما به جای فرزندمان مسئول هستیم.
می دانیم که حتی زیر سوال بردن چنین کفته ای مسخره به نظر می رسد، چه در جواب خواهید گفت:(البته که من مسئول بچه هایم هستم... در غیر این صورت چه کسه دیگری می تواند باشد؟)
بیبینید، اکثر مردم تربیت را اینطور تعریف می کنند : وظیفه والدین است که فرزندان خود را طوری بار آورند که درست فکر کنند، درست احساس کنند و مهم تر از همه درست رفتار رفتار کنند. این وظیفه ماست که فرزندان خوبی تربیت کنیم. البته این تعریف صحیح اس، این طور نیست؟ خیر این طور نیست.
اما آنچه واقعا اهمیت دارد این است که مسئولیت ما نسبت به فرزندانمان بسیار سنگین تر از مسئولیتی است که به جای آنها بر عهده داریم. ما خیلی کمتر از آن چیزی که همواره به ما گفته می شود، به جای فرزندمان مسئولیم، اما خیلی بیشتر از آنچه تصور می کنیم، نسبت به آنها مسئولیت داریم.
اگر واقعا به جای فرزندمان مسئول باشم ، در این صورت با مشکل بزرگی رو برو خواهیم بود. چفدر طول کشید تا متوجه شدید فرزندتان خود صاحب فکر و اندیشه است؟ از همان ابتدا فرزندان ما دست به انتخاب می زننند این بخشی از رشد و در واقع خود رشد است . فرزندان ما از همان طفولیت برای تصمیم گیری درباره آنچه می خواهند انجام بدهند یا ندهند به تدریج توانایی های طبیعی خود را به کار می برند. آنها کم کم خود امتخاب می کنند که چگونه احساس کنند، چگونه بیاندیشند و چگونه رفتار کنند.
آنها بی هیچ دلیل خاصی تصمیم می گیرند متفاوت از خواسته ما رفتار کنند: آنها می خواهند در مغازه فریاد بزنند و جیغ بکشند. تصمیم می گیرند که تکالیف خود را انجام ندهندؤ تصمیم می گیرند حکومت نظامی را لغو کنند و مقررات ما رو نادیده بگیرند یا در یک رستوران پر ازدحام شیرینی ها را روی زمین پرت کنند!
اگر شما خود را به جای فرزندان مسئول بدانید، آنگاه باید فکر کنید که چگونه آنها را برنامه ریزی کنید تا (درست) تصمیم بگیرند. در ضمن باید این کار را سریع انجام دهید. شما باید ترفندهایی یاد بگیرید که آنها را مجبور کند طبق تعریف شما (درست) فکر کنند، درست احساس کنند و درست رفتار کنند.
اگر شما خود را کاملا مسئول بدانید مه فرزندتلن را با زور به سوی خوب بودن سوق دهید، آنگاه کاملا کاملا جا دارد که برنامه یا ساختاری نظام مند هم برای این کار در نظر بگیرید. هر چند این روش موجب می شود والدین خود را مهم و مسلط احساس کنند، اما کودکان احساس ضعف و بی کفایتی می کنند.
این حقیقت که فرزندان ما به عنوان انسانهای خودگردان، از قدرت انتخاب بر خوردارند، حتی بهترین برنامه های اطاعت آموزی را کنار می زند. در الگوی تسلیم و اطاعت کودکان خیلی زود متوجه می شوند که هیچ برگ برنده ای در دست ندارند. از این رو برای تخفیف نگرانی والدینشان یا روحیه تصمیم گیری را در خود می کشند یا در مقابل اقتدار والدین طغیان می کنند.
گره کور الگوی (مسئول بودن به جای کودک)در همین جاست . والدین فرزندان خود را درست شکل می دهند یا شکست می خورند. کودکان یا از برنامه والدین پیروی می کنند، فردیت خود را فدا می سازند و ( فرزندی می شوند که دیگر نباید نگران آنها باشیم۹ یا در مقابل روش ما طغیان می کنند و از برنامه ما پیروی نمی کنند. اما بلاید بدانیم در چنین نظامی فرزند ما همواره درست رفتار کند در واقع ما از او یک آدم اهنی ساخته ایم. او دقیقا کاری را انجام می دهد که برای آن برنامه ریزی شده است. اما اگر بخواهد خودش فکر کند و دست به عمل بزند در این صورت یک شورشی و یاغی بار آورده ایم.
راه های بهتری هم وجود دارد
باید راه دیگری هم وجود داشته باشد، راهی که بدون به عهده گرفتن مسئولیت کامل زندگیفرزندمان به سلطه و نفوذ عمیق خود بر زندگی آنها آری بگوییم. راهی که بدون توسل به برنامه ریزی و اعمال فشار عمیق خود بر زندگی آنها آری بگوییم. راهی که بدون توسل به برنامه ریزی و اعمال فشار تاثیری شگرف بر زندگی کودک بگذارد. من این گزینه سوم را ( تربیت بدون فریاد ) می نامم، زیرا این روش تاکید فوق العاده ای بر نگرانی والدین و فرو نشاندن آن دارد.
درست است که همه ما سر فرزند خود فریاد نمی زنیم اما همه درگیر واکنش های احساسی و نسنجیده هستیم. ممکن است فریاد بکشیم، خشونت به خرج بدهیم، با سیاست کودک را وادار به رفتار دلخواه خود کنیم، او را نادیده بگیریم، از او فاصله بگیریم یا حتی محبت خود را از او دریغ کنیم. تمام این مثال ها از جمله واکنش های احساسی به شمار می روند.
تر بیت بدون فریاد می گوید: تنها راه حفظ سلطه و نفوذ بر فرزندمان این است که بر خود مسلط بایم.
شما باید کنترل اموری را در دست بگیرید که قابل کنترل هستند و این اولین و شاید آخرین قدمی است که باید بردارید. شما نسبت به فرزند، همسر، دوستان و اعضای فامیل مسئول هستید. طرز فکر، احساس و رفتار شما نسبت به آنها، بر آنها تاثیر می گذارد.
این را باید به خود بگوییم که: مسئولیت من نسبت به فرزندم این است که، صرف نظر از رفتار او، مراقب رفتار خود باشیم.
در اینجا، شما در کانون توجه قرار می گیرید، زیرا در نهایت تنها کسی را که می توانید کنترل کنید خودتان هستید. اگر اطمینان حاصل کنید که حتی در صورت بد رفتاری فرزندتان ، رفتار شما صحیح خواهد بود، در آن صورت احتمال آنکه در هر موقعیتی تاثیری مثبت اعمال کنید بیشتر خواهد شد. حال هر موقعیتی که باشد و معنی تربیت بدون فریاد همین است.زمانی که توجه خود را به درون متمرکز می کنید همواره بیش از آنچه در نظر دارید، خود را می شناسید، مثلا متوجه می شوید که چه هنگام عقربه هیجانات شما از حد مجاز می گذرد و امید دارید دیگران شما را به آن حد نرسانند یا در می یابید چه مقدار از درس هایی را که سعی دارید به فرزندتان بیاموزید، خود هنوز فرا نگرفته اید. تمرکز بر خود سفری خودخواهانه نیست، بلکه کشف زمینه هایی است که هنوز در آن نیاز به رشد دارید . معنی تربیت بدون فریاد این است: بصیرت و آگاهی نسبت به رشد و تکامل مستمر خود، طوری که بتوانید فرزندتان را نیز در مسیر رشدشان هدایت کنید.
منبع: کتاب تربیت بدون فریاد
نویسنده: هال ادوارد رانکل
مترجم: اکرم کرمیا
انتشارات: کتابهای دانه
ساخت ماکت
ساخت یک ماکت ماشین و ماکت موتور از مدلی که قبلا طراحی شده است هدف های فراوانی را به همراه دارد. گاهی برای نمایش دادن در یک نمایشگاه بزرگ و عمومی و گاهی جهت بررسی لازم و دقیق در یک کمپانی تولید خودرو و گاهی هم می توان ساخت ماکت را در راستای فرآیند تولید خودرو دانست که قالب گیری ها به این روش صورت می گیرد.
یک خودروی لوکس و گران قیمت برای خیلی از مردم رویایی دست نیافتنی است اما ساخته شدن این مدل ها می تواند بخشی از رویای محال افراد را محقق سازد. همچنین برخی از خودروها هستند که بسیار کمیاب می باشند از این رو برخی از شرکت های ماکت سازی و بعضا خود کارخانه های تولید خودرو این ماکت ها را می سازند تا در اختیار عموم قرار بگیرد. در نهایت با توجه به نیاز و ویژگی های مد نظر اقدام به ساخت ماکت می کنند.
معمولا برای ماکت هایی که برای نمایش عموم ساخته می شود وقت بیشتری می گذارند و به صورت دقیق و با استحکام بالاتری ساخته می شود که در هنگام حمل و نقل دچار آسیب نشوند.با پیشرفت تکنولوژی ساختن ماکت ها به چند طریق انجام می شود ولی در نهایت بر آیندی مشابه دارند و انتخاب روش ساخت تنها به ذوق و هنر شخص ماکت ساز بستگی دارد و اینکه چه مقدار وقت و هزینه باید صرف آن گردد. یکی از روش های متداول در ساخت ماکت ها به خصوص ماکت خودرو روش Section modeling می باشد.
در این روش مقاطعی از بدنه خودرو و خطوط اصلی ماکت سازی تعیین می شود. برای ساخت ماکت می توان از بخش های محدود عرضی و طولی استفاده نمود که هر چقدر تعداد صفحات مقاطع بیشتر باشد پیدا کردن آنها و ارتباط صفحات در حین ساخت ماکت بسیار آسان تر است اگرچه کم بودن صفحات مقاطع، دست ماکت ساز را برای انجام کار های خلاقانه باز می گذارد و ماکت ساز قدرت مانور بیشتری خواهد داشت. یکی از بهترین مواد برای ساخت ماکت خودروها گل مخصوص ماکت سازی است که با دمیدن هوای گرم نرم می شود و به وسیله آن می توان طرح را اجراء نمود و با دمیدن مجدد هوای گرم طرح را در صورت نیاز اصلاح نمود. در روش سکشن که هدف اصلی از ساخت آن تهیه قالب فایبر گلاس برای فر آیند وکیوم حرارتی می باشد که در واقع به دلیل اهمیت پایین نگه داشتن هزینه ساخت، از این روش استفاده می شود.
در این روش استفاده از تراش های سی ان سی دقت و سرعت بالاتری را به همراه دارد که در عین حال هزینه بالاتری هم در پی خواهد داشت.
چگونگی و روش ساخت ماکت ها
ابتدا به ساکن از فایل سه بعدی خودرو مقاطع عرضی تهیه می شود. انتخاب اینکه مقاطع ساخت در عرض یا طول خودرو باشند بستگی به این موضوع دارد که کدام جهت جزئیات بیشتری را می دهد. در ساخت ماکت ها به دلیل اهمیت حفظ جزئیات و عدم ایجاد تغییرات در زمان ساخت، مقاطع با فاصله کم تهیه می شود که ابتدا در حد امکان جزئیات را حفظ نماید.
مقاطع به روش برش لیزر از ورق های پلکسی گلاس با ضخامت یک میلیمتر تهیه می شود، فاصله مقاطع از هم یک سانتی متر و جمعا 44 صفحه عرضی در این فرآیند مورد استفاده قرار می گیرد. صفحات مقاطع عرضی بر روی یک صفحه پلکسی گلاس که در واقع برش طولی از کف مدل است نصب می شوند. برای اتصال دقیق تر و راحت تر صفحات سکشن به صفحه افقی از برجستگی های خاص فاق و زبانه استفاده می شود. بدین ترتیب برای پیدا کردن دقیق محل نصب بخشهای تولید شده کار سختی پیش رو نخواهیم داشت.
پس از کنار هم قرار دادن مقاطع باید بین آنها را به وسیله ماده ای مناسب پر نمود و بین خطوط مقاطع ارتباط ایجاد کرد. در این مرحله می توان از موادی مانند: گل مدل سازی، گچ، فوم مایع و بتونه استفاده نمود. بتونه سنگی ماده ای محکم و قابل ساییدن می باشد که طرح های مورد نظر را می توان با ساییدن روی آن ایجاد نمود.
شایان به ذکر است که برای تعیین خطوط در بدنه و بدست آوردن فرم های منحنی می توان از مفتول های فلزی خم شده و یا سایر موارد مشابه استفاده نمود. پس از این مراحل در واقع حجم نهایی مدل خودروی مورد نظر بدست آمده است و تنها برای بخش نهایی محصول و هر چه صیقلی تر شدن سطوح آن تمرکز کرد.
ماکت ها چه اهمیتی دارند
شباهت ماکت های ساخته شده به نمونه های واقعی انقدر زیاد است که علاقه مندان بسیاری اقدام به خرید و جمع آوری این مدل ها می کنند. نکته جالب اینجاست که شرکت های ساخت ماکت خودرو تنها با اجازه رسمی شرکت های خودرو سازی می توانند اقدام به ساخت و تولید مدل های مختلف نمایند.
در گذشته کسانی که این ماکت ها را جمع آوری می کردند و بسیار منظم از آنها نگهداری می کردند علاوه بر سرگرمی و علاقه ای که به این مدل ها داشتند به فکر سرمایه گذاری نیز بودند و بعضا ماکت ها را از جعبه بیرون هم نمی آوردند تا به صورت گامل حفظ شود تا بعد ها بتوانند با قیمت بالاتری به فروش برسانند اما امروزه این ماکت ها با تنوع بسیار بالاتر از گذشته و قیمت های پایین تری عرضه می شوند.
چگونگی نگهداری از ماکت ها
برای جلوگیری از آسیب دیدگی و کثیف شدن ماکت، آن را با دستکش حمل کنید چرا که این مدل ها با ظرافت تولید شده و بسیار حساس می باشند و هر گونه فشار ناشیانه می تواند به مدل شما آسیب برساند. سعی کنید سطح دست شما به شیشه این مدل ها برخورد نکند زیرا پاک کردن چربی از سطح شیشه می تواند باعث بروز خط و خش روی شیشه ها گردد.
برای پیدا کردن لکه و کثیفی روی ماکت خود می تونید از نور چراغ قوه و یا چراغ مطالعه استفاده کنید و سطوح آنرا با دستمال عینک به آرامی و با دقت بر روی یک سطح کاملا صاف پاک نمائید.
نویسنده: امید رضایی
فواید شادمانیشادمانی حس طبیعی است که در وجود انسان نهفته است. ما با نگاه کردن به صورت نوزاد تازه متولد شده احساس تندرستی و شادمانی می کنیم و همزمان با رشد کودکان این احساس شادمانی و سعادت به آنان کمک می کند تا به آینده روشن بیندیشند، با مشکلات مقابله کنند و به دیگران عشق بورزند.
این بازی ها به کودکان کمک می کنند تا بر خشم خود غلبه کنند، غمگین نباشند و تردید و دو دلی را کنار بگذارند و باعث شکوفایی حس همدردی در آنها می شود. بازی های شاد و تاثیر گذار فرصتی را برای کودکان ایجاد می کنند تا هنگام انجام هر کار مهم شادمانی و تفریح را نیز تجربه کنند و همواره لبخند بر لبان آن ها جاری خواهند ساخت و باعث می شود لذت و سپاسگذاری را بیشتر درک کنند.
بازی های خاصی در مراحل گوناگون رشد و تکامل کودک به کار گرفته می شوند. این بازی ها به ویژه هنگام عملکرد کودکان و رفع نیازهای مشترک آنان برای کسب شادی و نشاط بسیار مفیدند. برای مثال فرزند کم سن و سال ما که احساساتش به طور لحظه ای شکل می گیرد می تواند از این بازی ها بهره مند شوند. در حقیقت کودک در این سن در لحظه زندگی می کند و حالات درونی او ممکن است در یک لحظه به خشم تبدیل شود.
وقتی با این بی ثباتی در رفتار کودکان مواجه می شویم دو راه پیش رو داریم، از یک سو می توانیم رفتار و عملکردی شبیه به رفتار کودکمان داشته باشیم و از سوی دیگر می توانیم رفتار نامناسب اورا به سمت و سوی دیگر و رفتار دیگری که مناسب است هدایت کنیم.وقتی با توجه به توانایی کودک او را به سوی فعالیت دیگری راهنمایی می کنیم شاهد درخشش شادی و سرزندگی در چشمان او خواهیم بود همچنین با مهربانی کردن می توانیم حالاتی خوب و پر نشاط در وجود خود ایجاد کنیم.
بازی های مربوط به کودکان 2 تا 7 ساله برای هر دو طرف هم والدین و هم کودک ثمر بخش خواهند بود. با انجام این فعالیت ها ما و فرزندمان می توانیم در فضایی دوست داشتنی به آنچه نیاز داریم دست پیدا کنیم.در فاصله سنین 8 تا 12 سالگی در حالی که ما والدین همچنان برای حفظ حریم خاصی برای فرزندانمان می کوشیم باید توجه داشته باشیم که سایر کودکان بر روح روان آنها تاثیر دارند. بعضی از بازی های مناسب این سن به بچه ها کمک می کنند می توانند احساسات خود را به درستی درک کنند.
کودکان در سال های ابتدایی نوجوانی احساس خوش آیندی نسبت به خود دارند و خود را قدرتمند تر می پندارند اما گاهی در مورد احساساتشان دچار تردید می شوند و احساس بی ثباتی و عدم اطمینان وجودشان را فرا می گیرد به کمک این بازی ها آن ها می توانند بر مشکل خود غلبه کنند. بسیاری از این فعالیت ها به گونه ای طراحی شده اند که می تواند اعتماد به نفس و شناخت این کودکان را نسبت به خود افزایش دهند. در سن 16 سالگی و بالاتر همزمان با بزرگ شدن و رشد فکری و جسمی متوجه می شویم تنها چیزی که می توانیم به طور کامل تحت تسلط خود داشته باشیم نگرش و طرز برخورد در رفتارمان است.
بازی های بسیاری وجود دارند که به فرزندانتان در این سن و سال کمک می کنند تا بتوانند با نگرش ها و طرز فکر خود سازگار شوند. در این سن و سال، فرزندانمان شکوفایی گل ها را به ما خاطر نشان می کنند. همه آنان در مسیر زندگی خود ضعیف هستند و می توان با بازی نشاط آور با توجه به ظرفیت و توانایی کودک احساس شادمانی را در آنها پدید آورید و اجازه دهید تا فرزندانتان هم به شما آرامش ببخشند.وقتی به کودکان اجازه می دهیم تا زمینه راحتی و آرامش مارا فراهم سازند، در حقیقت به خود آنان کمک کرده ایم. ما باید شجاعت کافی داشته باشیم و این فرصت را در اختیار فرزندانمان قرار دهیم تا ما را یاری رسانند مطمعنا این امر ارزش خطر کردن را دارد.
بهترین زمان برای بازی کردن
ما برای اینکه بتوانیم تاثیرات مثبتی روی زندگی فرزندمان داشته باشیم، زمان کوتاهی در اختیار داریم. وقتی فرزندان هنوز کوچک اند از تک تک لحظاتتان به درستی استفاده کنید. برای شست و شوی لباس ها، ظرف ها وقت دیگری اختصاص دهید و به تربیت و بازی کودکتان بپردازید. بهترین زمان برای بازی وقتی است که حال و حوصله آن را دارید و در روز هایی که فرزندانتان پر از انرژی مثبت اند اما شما کم انرژی هستید نیز می توانید بازی های مناسبی را انجام دهید. بازی هایی را انتخاب کنید که با حال و هوا و حوصله ی شما ساز گاری داشته باشند. همچنین می توانید به طور منظم یرای این بازی ها برنامه ریزی کنید ودر زمان مشخص به این کار بپردازید. شما می توانید در هر سنی برای کودک خود با در نظر گرفتن شرایط محیطی بازی های مناسبی را در نظر بگیرید و در انجام این بازی ها آن ها را همراهی کنید.
به عنوان مثال فهرستی از بازی هایی که می توانید روی کاغذ انجام دهید تا در روزهای بارانی یا اوقاتی که امکان بیرون رفتن از منزل وجود ندارد به کمکتان بیاید یا می توانید با لگو ها حتی با کارت ها و چوب های بستنی ساختمان سازی کنید و لحظات مفرحی را برای فرزندانتان رقم بزنید.شما می توانید با استفاده ازچند لیوان و سکه هم فرزندتان را سرگرم کنید و بدون استفاده از اتفاقات خارق العاده برای او شعبده بازی کنید و یا با ساختن پازل ها و حل کردن معما فرزندتان را همراهی کنید.حتی امکان این وجود دارد تا با انجام بازی های محلی و خانوادگی مثل هپ، دوز و یا گل یا پوچ هم با کودکتان بازی کنید و لحظات شادی را کنار آنها سپری کنید. برای فرزندتان داستان های طنز بگوید، صدای خود را تغییر دهید و آنها هم وادار کنید همین کار را تکرار کنند و در جمع دوستانشان به موضوعات بیشتری بپردازند.شما می توانید با پخش یک آهنگ در جمع کودکان با رد و بدل کردن توپ بین آنها و قطع آهنگ هم کودکان را سرگرم کنید و این بازی را آنقدر ادامه دهید تا تنها یک نفر باقی بماند.
از این دسته بازی ها بسیارند و بسته به علاقه و شرایط می توان از آنها بهره گرفت و در نهایت سادگی فرزندان را شاد نمود. نشاط و شادابی کودکان، مستلزم برنامه ریزی و همراهی شما با فرزندانتان است. شما می توانید با آموزش های مناسب باعث شاداب شدن کودکتان شوید و حتی نیازی نیست برای سرگرم کردن آن ها هزینه کنید.
راه های برطرف کردن ترس کودکان
طبیعت زندگی اینگونه است که هیچ امنیتی وجود ندارد و فقط شاهد حوادث و ماجراجویی هستیم، به فرزندتان کمک کنید تا درباره ی ترسهایی که در لحظه تجربه می کنند کنار بیاید و با آنها مقابله کند.شما می توانید با اواز خواندن مسائلی را که کودک از آن هراس دارد را مطرح کنید و به جای ترس به او هیجان و نشاط را هدیه بدهید. تاکیدات مثبت را به کودکان خود آموزش بدهید که در تغییر شرایط روحی او می تواند موثر واقع شود حتی اگر شما این موضوع را باور هم نداشته باشید، باز هم تاثیر آنها را مشاهده خواهید کرد. جملاتی مثل من احساس خوشحالی می کنم، تو چقدر امروز زیبا شده ای، تو چفدر دختر یا پسر خوبی هستی و ... می توانند جملات تاثیر گذاری برای فرزندتان باشد.همه این موارد شاید در ابتدا بسیار ساده و سطحی به نظر بیایند و همین سادگی باعث شود که کمتر به آن پرداخته شود اما باید در نظر گرفت که در زندگی امروزی با تمام محدودیت های موجود ایجاد حس نشاط و شادی در کودکان در هر گروه سنی می تواند از مهم ترین مسائل ممکن باشد.
منبع: بازی های شاد و تاثیر گذار، نوشته بارباراشر، مترجم منیره نادری
بازی کودکان از گذشته تا امروز
بازی ها ازگذشته تا به امروز دچار تغییر و تحولات اساسی شده اند این تغییرات هم در نوع و ساختار بازی ها بوده، هم در نگرش و فلسفه بازی ها وجود داشته است. بازی کودکانه هم دچار تغییر و تحولات اساسی گردیده است به گونه ای که اصلا با گذشته شاید قابل مقایسه نباشد خلق بازی نقش آفرینی، بازی پازل، بازی های فکری و اسباب بازی مینیاتوری و ... از جمله بازی هایی هستند که امروزه با شکلی جدید عرضه می شوند و کودکان می توانند به عنوان یک وسیله خوب برای سرگرمی از آنها استفاده کنند. اسباب بازی هایی که در گذشته بسیار ساده تولید می شد و تقریبا آنقدر محدود بود که در خانه هر کسی یافت می شد اما امروزه تنوع بسیار زیادی که در صنعت اسباب بازی وجود دارد دست کودکان و خانواده ها را برای هر نوع انتخابی باز گذاشته است. در گذشته شکل و نوع بازی ها به طور کلی فرق داشت. دنیایی پر از تحرک و جنب و جوش که هر کودکی از این دنیا سهمی داشت و به شکلی انرژی خود را تخلیه می کرد. بازی کودکانه واقعا رنگ و بوی کودکی داشت و حسی سیری ناپذیر را پدید می آورد. از آنجایی که کودکان به دنبال نشان دادن قدرت وسرعت خود در انجام بازی ها هستند و دوست دارند توانائی های خود را به هر طریق ممکن بروز دهند با روحیه خلاقانه ی خود بسترمناسبی در کوچه و خیابان پیش رو داشتند. آنها به راحتی به انجام انواع بازی های فیزیکی مثل فوتبال، 7سنگ، الک دولک و ...می پرداختنند و هنگام بازگشت به منزل از فرط خستگی به راحتی استراحت می کردند. انها در بازی های گروهی یاد می گرفتند تا روحیه همفکری و مشارکت را در خود تقویت کنند و راحت تصمیم گیری داشته باشند. با اینکه امکانات خیلی محدودتر از این روزها بود اما شور و هیجان در بطن کودکان موج می زد و آنها را به سمت رویا هایشان سوق می داد و در نهایت خود ساخته بار می آمدند. اما امروزه شکل بازی و سرگرمی کودکان به طور کامل تغییر کرده ، خانواده ها به خاطر شرایط حاکم و زندگی آپارتمانی کودکان خود را محدودتر کرده اند و شاهد این هستیم که کودکان دچار انزوا و گوشه گیری و اغلب پرخواشگر شده اند این مهم را می توان ناشی از عدم تخلیه انرژی کودکان دانست، بچه ها یک دنیا خیال و رویا درسر دارند و پراز انرژی و شوق برای رسیدن به رویاهایشان هستند اما هرگز مثل گذشته نمی توانند جنب جوش های لازم را داشته باشند و در نتیجه کلافه و سردرگم می شوند
بازی های گروهی و پرهیجان گذشته جای خود به کنسول های بازی و گوشی های تلفن همراه داده اند همین باعث شده تا فرزندانمان آنطور که باید از بازی ها لذت نبرند و زود خسته شوند و سلامتی شان هم به خطر بیوفتد. البته پیشرفت تکنولوژی و بازی های کامپیوتری محاسن خود را هم دارد و بر رشد ذهنی کودکان تا ثیر مستقیم می گذارد و باعث می شود که اطلاعات و دانش کودکان هم بالاتر برود اما این نوع بازی ها نه جای بازی های گروهی و فیزیکی را می گیرند نه اینکه می توانند در کنار آموزش های لازم آن طور که باید کودک را سرگرم کنند چه باید کرد؟
در شرایطی که هم کودک نیاز به بازی و سرگرمی دارد هم این بستر برای آنها به خوبی فراهم نیست و کمی محدودتر از قبل در قفس آپارتمان مجبورند که جنب و جوش خود را نادیده بگیرند براستی راه حل مناسب چیست ؟
اسباب بازی راه حلی مناسب
در گذشته هم کودکان، اسباب بازی داشتند اسباب بازی هایی که در نهایت سادگی ساخته و تولیدمی شدند اما تولید اسباب بازی در این دوره بسیار متنوع تر و گسترده تر صورت می گیرد و شرکت های مختلف اسباب بازی سعی بر این دارند تا نیازهای کودکان در تمام رده های سنی را مرتفع کنند و در هر زمینه ای اسباب بازی مناسب را عرضه نمایند . شاید بتوان جواب این سوال را اینجا داد که راه حل مناسب برای بازی کودکان امروزی می تواند اسباب بازی با روحیه و شرایط سنی کودک باشد.
اسباب بازی های آموزشی ،سرهم کردنی ، و ... می توانند علاوه بر سر گرم کردن کودکان و تحریک حس خلاقیت در آنها به کودکان ما آموزش های لازم را داده و آنها را به سمت رشد و شکوفایی رهمنون سازد.
امروزه در کنار پیشرفت تکنولوژی با وجود انواع کنسول های بازی و گوشی های هوشمند ، اسباب بازی می تواند مکمل مناسبی برای پر کردن خلاء تحرک و اندیشه برای کودکان باشد. اسباب بازی هایی که با بررسی نیاز کودکان ساخته شده و آنها را با بازی ها ی گروهی و فکری بیشتر آشنا می کند و روحیه هم فکری را در کودک تقویت می نماید و ارتباط آنها با محیط بیرون را برقرار می کند و همچنین به کنجکاوی کودکان پاسخ می دهد. بهتر است والدین در انتخاب اسباب بازی ها دقت داشته باشند و اسباب بازی ها را مطابق با سلیقه و رده ی سنی کودکان انتخاب کنند زیرا این مسئله در تشکیل تمایلات عاطفی و روانی کودک نقش بسزایی خواهد داشت.
اسباب بازی علاوه بر داشتن کیفیت مناسب باید پرسش های زیادی را در ذهن کودک ایجاد کند که کودک هر بار برای بازی کردن به آن تمایل نشان دهد و از بازی کردن خسته نشود.
اسباب بازی کودکان را وارد یک دنیای جدید می کند که همراه با خیال پردازی برای او است. او سعی می کند در این دنیا شبیه رویاهایش باشد و برای رسیدن به این مهم برای خود الگوهایی را در نظر می گیرد به عنوان مثال او دوست دارد مثل پدرش باشد یا شبیه شخصیت های کارتنی یا حتی شبیه یکی از اقوام که انتخاب اسباب بازی مناسب و با کیفیت می تواند مقدمه ای برای رسیدن به این رویاها دانست و در شکل گیری شخصیت و رفتار کودک نقش مهمی را ایفا نمود.
در نهایت اینکه اسباب بازی ابزاری برای رشد و شکوفایی ذهنی کودک است باید به گونه ای انتخاب شود که پاسخ گوی نیازهای کودک باشد و کودک از وسائل بازی اش لذت ببرد و با ایجاد تعادل در بین اسباب بازی هایش اورا به سمتی که کودک به آن علاقه نشان می دهد هدایت کرد. کودکان با وجود زندگی آپارتمانی به ناچار محدود شده اند و این محدودیت های موجود بر تک تک رفتار آنها تاثییر گذاشته است بهتر است به آنها آزادی عمل بدهیم و به کودکانمان یاد بدهیم که در این محیط هم می توان تحرک داشت و می توان به خوبی سرگرم شد.
نویسنده: امید رضایی