مقالات هپیلی

در این وبلاگ، ما تلاش می کنیم تا اطلاعاتی درباره کودکان و اسباب بازی های آنها برای شما جمع آوری کنیم.

مقالات هپیلی

در این وبلاگ، ما تلاش می کنیم تا اطلاعاتی درباره کودکان و اسباب بازی های آنها برای شما جمع آوری کنیم.

تاثیر عروسک در زندگی اجتماعی کودکان
تمدن انسانی دستاورد های فروانی را برای زندگی اجتماعی وی به همراه آورده است که در تمامی شئون زندگی او قابل بررسی و مشاهده است. این دستاوردها در بعضی از جهات به مسائل و حوزه های حساس می پردازند مانند:حوزه های صنعت و هنر و اندیشه و ...  اما قسمتی از این دستاوردها نیز به مسائل حاشیه ای تمدنی اختصاص می یابند که با وجود حساسیت کمتر ولی از اهمیت والایی برخوردار هستند. اسباب بازی در معنای عام و عروسک در معنای خاص نیز از این قاعده مستثنی نیستند و از دستاوردهای فرهنگی-هنری بشر محاسبه می شوند که از دوران باستان تا به حال به دست انسان ساخته می شود. عروسک از دیر باز کارکردی تمثیلی داشته که برای سرگرمی در اختیار کودک قرار می گرفته است. عروسک دخترونه به شکل های گوناگونی عرضه شده، عروسک پولیشی و سایر عروسک ها به شکل های متفاوت، با انتقال پیام خوب خود در غالب برانگیختن احساس کودکان باعث شکل گیری تصویری از جهان پیرامون برای آنها می شده است.
چندگانگی تصور از جهان برای انسان
منطق دنیای کودکی بر روی احساس تجربی وی از محیط استوار است که در محدوده ای کوچک بنا بر نیازهای محدود و اولیه خویش بوده و وابستگی کمی نیز به آن دارد. دنیای کودک دنیای تفکر نیست بلکه دنیای تجربه است که تنها دلیل آن نیز در پی کسب لذت برای کودک خواهد بود در بیان کلی کودک نگاهی انعطاف پذیر را به محیط پیرامونی خویش داراست و بنا بر روحیه ی بی آلایش کودکی که سرشت واحد تمام آنان است ؛ دنیایی حساس و لطیف را برای خود رقم میزند. اما در طرف مقابل دنیای بزرگسالی قرار دارد که وی را ملزم میکند تا قدرت شناخت خویش را از محیط پیرامون فراتر برده و حتی محیط هایی را که نمی تواند تجربه کند را با حس تعقل درک نماید. بزرگسال که در واقع همان کودک است و تنها کودکی خویش را از یاد برده تحت تأثیر فرهنگی که در آن زندگی می کرده و با توجه به پایگاه خانواده ، مدرسه و جامعه شخصیت اجتماعی اش شکل گرفته و با آموزش هایی که هر روزه در جامعه بصورت آگاهانه و ناآگاهانه می بیند . با توجه به این نکته که این دو دنیا تا حدودی برای یکدیگر غیر قابل فهم هستند و اهمیت این مطلب که این دو دنیا بصورت موازی در کنار یکدیگر وجود دارند می بایست برای ارتباط متقابل میان بزرگسالان و کودکان یک جریان ایجاد شود که این دو دنیا را هم برای یکدیگر ملموس جلوه داده و هم پل ارتباطی ایشان با یکدیگر و با جهان بیرونی باشد.
اسباب بازی و سه تعریف باستانی ، کلاسیک و مدرن
با توجه به لزوم ایجاد یک پل ارتباطی بین بزرگسال و کودک که توسط آن بزرگسال بتواند هم کودک را بشناسد و هم دنیای خویش را به او معرفی کند ، ساخت و ارائه اسباب بازی به کودک یکی از موثرترین راه کارهایی است که با درگیر کردن احساسی کودک می تواند وی را به جستجو در مفاهیم دنیای بزرگسالان وادار کند. از سوی دیگر ( کودکان در بازهای خود استعداد خارق العاده شان را در زمینه ی تجرید و قدرت تخیل نیرومندشان را به نمایش می گذارند.) با کمک از قوه تخیل کودک می تواند پر و بال بیشتری را به تصور خویش از دنیای کودکی بدهد. با توجه به این که همواره ساخت اسباب بازی بر عهده ی بزرگسالان بوده است این مطلب مشهود است که شاکله ی ساخت آن از طرف بزرگسالان تعریف شده و بر اساس تعقل ایشان است که ملاک زیبایی شناسی خاصی به کودک ارائه می گردد. علاوه بر این تعاریف یکی دیگر از دلایل و البته فوایدی که ساخت اسباب بازی از طرف بزرگسالان برای کودکان دارد انتقال احساس محبت و توجهی است که بصورت معنوی با اهدا آن، بصورت متقابل در ذهن هر دو طرف شکل می گیرد . نوع ، نحوه و زیبایی شناسی ساخت اسباب بازی که با تأکید بیشتر بر عروسک است ، همواره یکسان نبوده و با گذشت زمان تغییرات جزئی و کلی بسیاری را منجر شده است. در دوران باستان عروسک از وسایل طبیعی چون چوب ، سنگ و منسوجات ساخته می شده که با توجه به موقعیت فرهنگی دوران باستان و در جهت جامعه پذیری برای کودکان دختر، بیشتر به ایشان اختصاص داشته است. اما اگر با سختگیری کمتر مجسمه های حیوانات را هم به عروسک های چوبی و سنگی سربازان و نظامیان اضافه کنیم براحتی می توان نوع انتقال مفاهیم را از خلال ساخت این عروسک ها به کودکان دختر و پسر درک نماییم. درواقع دو گونه ی عروسک سازی که برای کودک دختر یا پسر تدارک دیده شده بوده، نوع خاصی از آموزش بصری را به وی منتقل می کرده است. با ساخت عروسک هایی که به شکل نوزاد ساخته شده و با ساخت ملزومات یک زندگی کوچک مانند: اجاق ، تنور ، خانه ، سفره ، ظرف غذا و... الگویی فرهنگی به کودک دختر منتقل می شود که از او همچون نماد زنانگی رایج انتظار رفت و روب ، خانه داری ، تولید مثل و نگهداری از شوهر و فرزندان را انتظار می رود و در سوی مقابل با ساخت عروسک هایی به شکل جنگجو و فرمانروا کودک پسر در معرض الگوی مرد سالاری قرار می گیرد که تنها او را بعنوان نماد و صاحب قدرت راهی میدان جنگ می کند و در جامعه به عنوان مشخصه اصلی و نان آور شناخته می شود. عروسک های ساخته شده در این دوران با شکلی بسیار ساده و غیر پیچیده ذهن کودک را نشانه گرفته و با درگیر کردن تخیل وی شخصیت اجتماعی و فردی را برای او شکل می دهد. اگر به ناگاه کودک دختر و پسر متقابلاً به سوی عروسک جنس دیگر پیش برود، اجتماع (خانواده، مدرسه، گروه همسالان) بنا بر سرسختی وی در سماجت استفاده از عروسک جنس مخالف، با انگ زدن ("اوا خواهر" برای پسر و "خیره سر یا قلدر" برای دختر) و یا تنبیه اجتماعی سعی بر مجازات و برگرداندن وی به الگوی تربیتی خویش دارد. اما عروسک های کلاسیک را می توان با در نظر گرفتن اندک تفاوتی که با عروسک های باستانی دارند تنها در اضافه شدن سیاق تجملی به آن ها معرفی کرد، بدین صورت که با افزایش مهارت انسان در ساخت وسایل وابزار ، ساخت عروسک ها نیز با ظرافت بیشتری پیگیری شد و علاوه بر این گونه ای از تجمل گرایی با تأکید بر خصوصیات مردانه و یا زنانه بنا بر فرهنگی که عروسک ها در آن ساخته می شد وارد تصویر عروسک گردیده و به چشم کودکان نیز با ذرق و برق بیشتری خود نمایی نمودند. اما با ورود به قرن 20 و با توجه به تغییر همه جانبه ای که در وجوهات سبک زندگی و شغلی انسان حادث شد بصورت اتوماتیک وار عرصه ساخت عروسک بصورت حرفه ای تر پیگیری شد و بیشتر از پیش در اختیار انتقال اندیشه بزرگسال به کودک در آمد با ورود صنعت به عرصه ساخت اسباب بازی سنتی و صنعتی شدن آن از طرفی به یکباره میزان تولیدات اسباب بازی ها به شدت اوج گرفت و از سوی دیگر به دلیل این خصوصیت صنعت که با هم شکل سازی عروسک ها در مقیاس تولید بالا، در واقع کودکان بسیاری را در جریان یک الگوی فرهنگی و زیبایی شناسی واحد قرار میداد، برای مثال : شاید معروفترین شکل عروسک صنعتی که در مقیاس جهانی عرضه گردید، عروسک های باربی باشد. عروسک باربی با توجه به حوزه وسیع توزیعی که در جهان داشت به تمامی کودکانی که در فرهنگ های مختلف مخاطب آن قرار می گرفتند شکل خاص و معینی از شکل زیبایی و درک زیبایی شناسانه را به همراه می آورد. تصور اینکه یک کودک چینی با پوستی زرد و چشمانی کشیده یا کودکی سیاه پوست با لبانی برآمده، کودکی چاق و یا کودکی که تحت آموزش سرسختانه دینی قرار دارد چه واکنشی را به یک عروسک باربی که با مویی بلوند، دامنی کوتاه و قدی کشیده و تناسب اندامی که خاصه فرهنگ اروپا-آمریکایی است نشان میدهد، را میتوان از روی عملکرد او در بزرگسالی جستجو کرد. کودکی که در دوران خردسالی خویش تحت الگوی دیکته شده اخلاقی و زیبایی شناختی عروسک های صنعتی اندیشه اش شکل گرفته است در بزرگسالی نیز این الگو بصورت نا آگاهانه و بدون توجه وی به خصوصیات فرهنگ خودی، درک تصویری و معنوی وی را از دنیای بیرون شکل میدهد که یا زیبایی را بصورت اشکالی میبیند که به آن نماد عروسکی نزدیک باشد و یا سعی می کند خود را تحت تأثیر آن زیبایی شناسی ، زیبا جلوه دهد. به روشنی مشخص است که ذهن صنعتی عروسک سازی مدرن به دلیل الگو پذیری که بواسطه تأثیر عروسک های خود بر روی کودکان می گذارد بسیار اهمیت داشته و می تواند عاملی باشد که از سوی قدرت رسانه ای حمایت شده تا صنعت های موازی همچون صنعت تولد منسوجات و لوازم آرایش در تمامی فرهنگ ها با توجه به الگویی که در ذهن جمعی افراد شکل گرفته موفق به فروش بیشتر باشد. تأثیری که این عروسک های کوچک بر روی کودکی انسان می گذارد با توجه به تجربه های پیرامونی ما که کم هم نیستند به یک کشمکش فرهنگی ناخواسته میان ذهن کودک و جامعه خود منجر می شود، به این ترتیب که آموزش ها و مفاهیمی که وی در جامعه میبیند با عروسک هایی که به شکل ابزار سرگرمی، تخیل و تعقل وی را می آزماید، همخوانی نداشته و وی را در یک تعلیق فرهنگی نگاه می دارد. صنعت سرمایه داری با یکسان سازی سلایق و علایق انسان ، صرفاً وی را به یک مصرف کننده بی اراده بدل می کند. به همین دلیل مخاطب به مصرف کننده تبدیل شده و ابداع ، نوآوری و خلاقیت جای خود را به آرمان های تکراری و یکنواخت می دهد و در چنین قلمرویی آدمی خود را به آسانی در برابر ایدئولوژی آفرییندگان هنر صنعتی رها می کند. محصولات صنعت فرهنگی ، ذهن را در اختیار می گیرند و عنصر رهایی بخش هنر یعنی خیالپردازی را محدود می نمایند. عروسک صنعتی نیز بصورت پنهان بر روی سلیقه کودک تأثیر گذاشته و از وی نمونه ای فرهنگی می سازد.
فلسفه ی عروسک
آنچنان که اشاره شد، عروسک ها پلی ارتباطی میان دنیای بزرگسالی و کودکی هستند که از یکسو می توانند محبت زا باشند و از سوی دیگر کودک را تحت جامعه پذیری اجتماع در آورند. عروسک ها با کارکردی که برای انتقال معنا از دنیای بزرگسال به دنیای کودک ایفا می کنند بصورت یک مثال در می آیند که با ارائه یک نماد (جسم عروسک) کودک را به درک نشانه (معنا و مفهوم عروسک) سوق می دهد. در ایراد خصوصیات دنیای کودک گفته شد که وی ، درکی مقطعی و بر پایه ی تجربه را از موقیت بیرونی دارد و در کل هر آنچه که احساس می کند را واقعیت میپندارد. عروسک با توجه به این که نمونه ای کوچک شده از یک انسان است در واقع کودک را با یک انسان مواجه می کند که می تواند حامل سبک پوشش ، سیاق آراستگی و ... باشد که در قالب سرگرمی و گذران اوقات او را به کسب تجربه از واقعیت بیرونی کشانده و دنیای بیرون را برای دنیای کودکانه توضیح دهد... ارزش اسباب بازی در فرهنگ اسباب بازی به عنوان نوعی سرگرمی مختص کودکان است که با در نظر گرفتن نظام تربیتی و آموزشی برای تشویق و یا هدیه به مناسبت ها و ... در اختیار کودک قرار می گیرد. هدیه دادن برای نشان دادن اهمیت معنوی افراد به یکدیگر است به نظر می رسد که منطق بزرگسالی راه درست انتقال توجه خویش به دنیای کودکان را پیدا کرده است، که هم می تواند باعث به کار گیری قوه تخیل و ابداع و خلاقیت وی شود و هم در زمره آموزش های اجتماعی به کودک قرار گیرد. بدیهی است که این مولفه هم می تواند بصورت مثبت و هم بصورت منفی بر کودک تأثیر بگذارد. عروسک نیز با التزام به این بار فرهنگی در خدمت فرهنگ در می آید تا بتواند روایتی از بیان احساسات انسان باشد استفاده های دینی و هنری از عروسک ها نیز شاخه ای دیگر از ارزش فرهنگی آن است که بیشتر در استفاده از عروسک گردانی های مذهبی و یا نمایش نامه های عروسکی جلوه گر می شود. عروسک با احتساب شکل انسان گونه اش نمادی از انسان است که برای انتقال معنای خود در صورت های گوناگون چهره نمایانده و تأثیر خویش را می گذارد. نتیجه گیری عروسک به عنوان نمادی فرهنگی؛ کارکردی آموزشی ، تفریحی و ارزشی دارد که با توجه به هر فرهنگی می تواند متفاوت باشد. آنچکه عروسک را بعنوان دستاوردی از تمدن انسانی با اهمیت جلوه میدهد تأثیری است که بر پایه ی رابطه ی جهان بیرونی کودک و بزرگسال بر هم می گذارد. عروسک و در کل صنعت اسباب بازی ساخته ای از دنیای بزرگسال است که بنا بر پایگاه اندیشه ای انسان بزرگسال بصورت مستقیم و غیر مستقیم بر روی بینش کودک موثر بوده و آراء وی را تثبیت یا تغییر می دهد. علاوه بر این، کودکان با عروسک های خود همزادپنداری می کنند و خلاء های خود را با آنها پر می کنند و سعی می کنند مشکلات شخصیتی خود را با انها به حداقل برسانند. با آنها در دو دل می کنند گاها سر آنها داد می زنند و آنها را تنبیه می کنند و به طور کلی با عروسک های خود زندگی می کنند. عروسک ها بهترین دوست کودکان و همدم تنهایی آنهاست پس نباید انتخاب آن را کم شمرد و آن را کم اهمیت تلقی کرد. عروسک پل ارتباطی بین دنیای بزرگسالی و کودکی است و نبود این پل کودکان را از رسیدن به دنیای خیال و زندگی کودکانه دور می کند.
منابع:
۱. مقالات شارل بودلر/بودلر،شارل/صافاریان،روبرت/حرفه نویسنده/چاپ اول 1386
۲. دیالکتیک روشنگری/آدورنو،تئودور
۳. اسطوره عروسک ها/پلازی،ژیل/فصل نامه علم وفرهنگ/انتشارات دانشگاه آکسفورد/اکتبر 2007

ضرورت بازی برای کودکان

ضرورت بازی برای کودکان
بازی و سرگرمی از بدو تولد یک نیاز مهم برای کودکان است که با مرور زمان این نیاز ها شکل جدیدی به خود می گیرد. بازی باید به گونه ای انتخاب شود که کودک بتواند با آن همزاد پنداری کند و علاوه بر سرگرمی جنبه آموزشی هم داشته باشد. از این رو می توان از اسباب بازی به عنوان مهمترین ابزار رشد و شکوفایی کودکان نام برد که به شکل های متنوع تولید می شوند و شرکت های معتبر اسباب بازی سعی بر این دارند تا با در نظر گرفتن شرایط و نیاز های کودکان اسباب بازی آموزشی، اسباب بازی موزیکال، اسباب بازی مهارتی، اسباب بازی کنترلی و ... را با بیشترین تنوع عرضه کنند.
بازی راهی است برای تخلیه انرژی واحساسات و همواره تمرینی برای یادگیری مهارت های اجتماعی و ارتباط با دیگران است. در صورتی که برخی والدین تصور می کنند بازی نوعی وقت تلف کردن است و بعضا کودکان خود را محدود می کنند و عده ای دیگر با رفتن فرزندشان به مدرسه اینگونه تصور می کنند که آنها کارهای مهم تری دارند و بازی کردن ممکن است به آنها لطمه وارد کند و ناخواسته فرصت رشد و شکوفایی آنها از دست برود در صورتی که این دیدگاه کاملا اشتباه بوده و ممکن است در دراز مدت آسیب های جبران ناپذیری را به همراه داشته باشد.
کودکان در هر رده سنی به بازی نیاز دارند، آنها کنجکاوند و باید با حوصله و صداقت به آنها پاسخ داد. بچه ها دوست دارند در مورد علت بوجود آمدن پدیده های پیرامون خود بیشتر بدانند مثلا می خواهند بدانند که اشیاء به چه دلیل به وجود آمده اند و این حس کنجکاوی در وجود انها سیری ناپذیر است. به همین منظور با آنها همراه باشید و بیشتر برایشان وقت بگذارید، به فرزندان فعالیت های ساده علمی را آموزش دهید و با آموزش اعداد از آنها بخواهید که شمارش کنند. بر ایشان قصه بگویید و کودک را نیز تشویق کنید تا قصه بگوید. نقاشی کردن، رنگ کردن، و کارهای هنری را به طور صحیح آموزش دهید و از کودک بخواهید که این کارها را با میل انجام دهند.
به مرور زمان با ظریف تر و دقیق تر شدن رفتار کودکان، کم کم می توانند کارهای شخصی خود را انجام دهند پس بهتر است به آنها اجازه دهید کارهایشان را خودشان انجام دهند و در انجام این امور آنها را یاری نمایید.
نیاز کودک به توجه:
کودک هر چقدر که بزرگ تر می شود بیشتر نیاز به مراقبت دارد و باید سهل انگاری را کنار گذاشت و بستری مناسب برای رشد او فراهم نمود. نکاتی که بیان شد گاها مستلزم ابزارهایی است که باید در اختیار کودکان قرار دهیم. اسباب بازی می تواند مهمترین چیزی باشد که یک کودک متناسب با گروه سنی اش به آن احتیاج دارد. کودکان علاقه دارند سرعت، قدرت و مهارت های خود را در بازی نمایش دهند و خود را وارد دنیایی کنند که بیشتر ساخته ذهن خودشان می باشد.
کودکان پر جنب و جوش هستند، آنها می توانند تحرک زیادی داشته باشند و از کارهای پر تحرک لذت ببرند. آنها به بازی های پر سر و صدا علاقه نشان می دهند و با بزرک تر شدنشان عضلات آنها هم رشد می کند و بهتر از قبل می توانند تعادل خود را حفظ کنند. در سنین کمتر کودکان دوست دارند که قواعد و قانون بازی ها را به هم بزنند و در جمع دوستانشان مشغول بازی باشند. آنها به مرور زمان در بازی های جمعی پخته تر می شوند و می توانند با دوستانشان هم فکری کنند، باید مراقب بود که این خصیصه در کودکان به خود نمایی مبدل نشود. آنها هر چه قدر بزرگ تر می شوند با گسترش میدان تصورشان قاعده پذیر تر می شوند و هدف دارتر بازی می کنند.
کودکان دوست دارند بدانند که اسباب بازی هایشان چگونه ساخته شده و بعضا اسباب بازی هایشان را خراب می کنند تا به حس کنجکاوی خود پاسخ دهند یا اینکه بتوانند بازی جدیدی را ابداع کنند. با این وجود بازی و سرگرمی جزء ملزومات کودکان است و اسباب بازی های مناسب که امروزه بسیار گسترده و متنوع ساخته می شوند کمک شایانی به شکوفایی بیشتر کودکان می کند. والدین باید به کودکان فرصت انتخاب بدهند و به آنها اجازه بدهند تا خودشان اسباب بازی هایشان راانتخاب کنند و به اجبار برای او چیزی نخرند. کودک در ذهن خود دنیایی دارد که تصورش برای بزرگ ترها شاید ملموس نباشد پس نباید سعی کرد آنها را از دنیای زیبایشان دور کرد. 
بازی از مهم ترین کار هایی است که یک کودک باید انجام دهد پس در این مهم در کنار فرزندانتان باشید و با آنها هم فکری داشته باشید نه اینکه در مقابل آنها جبهه بگیرید زیرا کودکان هر کدام روحیه خاص خود را دارند و در تنهایی یا در جمع دوستانشان به شیوه خود بازی می کنند و انرژی شان تخلیه می گردد. پس بازی راهی برای ابراز وجود کودک و اسباب بازی ابزاری مناسب برای آنها است و ما می توانیم با دقت در بازی های آنها و نوع انتخابشان به دیدگاه کودک درباره ی خودش، اطرافیان و محیط پیرامونش پی ببریم.
بازی کردن کودک گوشه گیر:
این کودکان به بهانه های مختلف از بازی کردن با هم سن و سالان خود خودداری می کنند و گاها مشکلات جسمانی را برای فاصله گرفتن بهانه می کنند. آنها در تنهایی و انزوا بازی می کنند و سعی می کنند با عروسک های خود حرف بزنند و اگر هم تمایلی به بازی نشان بدهند بازی های بی هیجان را انتخاب می کنند. در واقع این کودکان حتی از بازی های مورد علاقه شان خود داری می کنند و یا از بازی هایی که دیگران از آن لذت می برند، هیچ لذتی نمی برند وعلاقه ای به انجام آن ندارند و هیچ چیزی آنها را خوشحال نمی کند.
بازی کردن کودک پر استرس:
این کودکان معمولا تمرکز کافی ندارند و اتلاف انرژی زیادی دارند. آنهادر طول شبانه روز خواب مناسبی ندارند، بنابر این هنگام بازی با هم سن و سالانشان زودتر کلافه و خسته می شوند. آنها از بازی های جدید خودداری می کنند، زیرا اضطراب دارند که انجام این بازی به چه طریق است و آیا از پس آن بر می آیند یا نه ؟
آنها اصلا مسئولیت پذیر نیستند زیرا اعتماد به نفس خیلی پایینی دارند و می ترسند اشتباه کنند و قضاوت شوند.
بازی کودک پرخواشگر:
پرخواشگری انواع مختلفی دارد، پرخواشگر فیزیکی مثل، زدن و گاز گرفتن، یا می تواند لفظی باشد مثل داد زدن و تحقیر کردن، یا به صورت زورگویی و تجاوز به حقوق دیگران بروز کند. گاها خانواده ها این رفتارها را بد تلقی نمی کنند و پرخواشگری فرزندشان را به حساب با عرضه بودن او می گذارند. این کودکان در هنگام بازی اسباب بازی هایشان را پرت می کنند و به آنها آسیب می زنند و یا هنگام بازی با عروسک هایشان به آنها نا سزا می گویند. این کودکان دیگران را کتک می زنند و مسخره می کنند و کمتر با محیط اطراف خود همزاد پنداری می کنند.

نویسنده: امید رضایی